ماشین گفتمان شهری | استودیو معماری درک فضا
موقعیت: ایران، یزد، میدان شهید ریاضی، بلوار ابن سینا، پلاک13
کارفرما: دکتر مقیمی
عملکرد: کلینیک آزمایشگاهی
تیم طراحی: حانیه دانشور، بهاره پزشکی، فاطمه حسنلو
اجرا: سعید بخشی
مدیر پروژه: مهیار جمشیدی
نظارت: سعید بخشی
تیم سازه و تاًسیسات: عمادی، اکبرپوریان، مردانی
گرافیک : بیتا رضایی، امیرحسین محمد، رومینا قورچیان، ملیکا علیقلی زاده
عکس: محمدحسین حمزه لویی
مساحت: 450 متر مربع
سال شروع: 1400
سال خاتمه: 1402
وضعیت: ساخته شده
هویت تاریخی، الزاما تنها پاسخ به صورت مسئله پروژه ها نیست، رویکرد اگر این باشد که از معانی گذشته بتوان به تمرین هایی رسید که در کارکرد امروزی خود و رفتار با شهر و مردمانش مناسبات مطلوبی را سپری کنند، می تواند راهکاری چالشی و جذاب ایجاد کند که همزمان به ساختار ارزشمندی نیز تکیه کرده است.عموم ساخت و ساز های اخیر یزد این شهر را به سمت دو بخشی کردن بافت جدید و قدیم نزدیک کرده است، رشد بی رویه بافت جدیدتر سبب گشته که معماری یزد از معانی پویای خود فاصله گرفته و به معماری منزوی گرویده است.این امر برداشتی غلط از معانی گذشته معماری بستر خود می باشد که بر درونگرایی و انزوا در تمامی کارکردهای معماری پافشاری دارد.
محل قرارگیری پروژه در منطقه صفائیه (یکی از بافت های جدید شهر یزد) می باشد که در همسایگی آن عموم ساخت ها به صورت تیپ، تک متریال و بدون دیالوگ با شهر است. تمامی جداره های مرزی خیابان و ساختمان ها حدوداً 4 متر بلندا دارند، تماماً سلب اند و امکانِ ارتباط بصری عابرین و مردم شهر را با بناها به حداقل می رسانند. در این پروژه سعی شده با ریشه یابی این مفاهیم، باز تعریفی از معماری یزد در پرتو عملکرد های آن داده شود. این تعامل از جنس گفتمان دید و منظر و احساس فضاست.
پروژه حاضر ماشینی است در پاسخ به عملکردهای مورد نیاز درونی خود(یک آزمایشگاه کامل) و همزمان دوگانه ایست که از یک سو (نمای جنوبی) در تلاش برای گفت و گو با شهر و مردمانش یک هویت برونگراست که می کوشد تا از این طریق خود را به شهر بشناساند و برای مردمانش دست یافتنی باشد و از سوی دیگر(خیابان 6 متری اول) یک ساختمان درونگراست که در تلاش جهت حفظ آرامش کوچه مسکونی و احترام به همسایگان خود می باشد .
خواسته کارفرما برای این پروژه یک بازسازی سطحیِ داخلی و امکان سازی برای بهره برداری آزمایشگاهی در این ساختمان مسکونی 3 واحده بود.در جلسات متوالی با کارفرما بر این امر تلاش شد تا از تمامی پتانسیل های بنای موجود استفاده گردد.
در ابتدا این پروژه تعریفی از نما سازی نداشت، بیان این موضوع که به جای استفاده کردن از یک تابلو جهت شناسایی عملکرد این ساختمان و شهرتش در شهر می توان از نمایی استفاده کرد که حجم کلی آن(8*12 )می تواند همانند تابلویی بزرگ هویتش را در شهر فریاد بزند و برای مردم شهر دست یافتنی و دوست داشتنی باشد، در جریان پروژه محقق گشت.
کاویدن زمین و دستیابی به حیاطی با حجم دو برابر(به جای حیاط کوچک جلوخان بنای موجود) این تمرین را برای ایجاد یک پلازای شهری کوچک مقیاس و بخشیدن فضایی به مردمان شهر پیش برد.
این پلازا نیازمند یک جداره ایوان گونه و دعوت کننده بود که در پس روزنهایش و سکوی پیش روی خود(پیرنشین)برای مردم ملموس باشد. ساختار کلی حجم ساختمان در ضلع رو به بلوار؛ پویا، پرکار، دعوت کننده و به یادماندنیست.هویتی خاص در نمای این ساختمان تجلی می کند که تمامی ریشه های آن، موتیف ها و معانی برگرفته از دل معماری گذشته بستر موجود است.
راهکارهای عملکردی در میانه راه توسعه پروژه، ساختاری متفاوت برای بنا به وجود آورد.بنای موجود یک ساختمان مصالح بنایی با دیوارهای باربر بود. میانه دو آکس دیوارهای باربر(3-Bw2Bw) یک دستگاه پله دو طرفه غیر استاندارد بود که ساختمان را به دو بخش کلی (شرقی و غربی) تبدیل کرده بود، این امر امکان گستردگی و یکپارچگی فضا را از ما می گرفت که این ویژگی فضایی مورد نیاز سالن کار فنی یک آزمایشگاه است. در ابتدا تلاش بر حذف این عنصر صورت گرفت تا به فضای یکپارچه تر برسیم، این امر نیازمند تقویت سازه ای و تغییرات و الحاق سازه ی فلزی به سازه ی موجود مصالح بنایی پروژه بود.(تیر و ستون آهنی در انتهای انقطاع دیوار بابر)
پلهها و به طور کلی دسترسیها در این پروژه به نحوی متفاوت دیده شد. پله و پلهای منتهی به آن به عنوان عنصر اصلی عملکرد(پویایی و جستار در پروژه) بدل گشت که خود به صورت یک اُبژه درک شد. پله از یک دستگاه یکپارچه که سدی در میانه ساختمان بود به چند اُبژه ی فضاساز و خویش عملکرد تبدیل شد. ارتباط عمودی بین طبقه همکف و زیرزمین از طریق یک پله خطی چسبیده به جداره ایوان شهری میسر می گردد که از قضا این پله در بخشی از ساختمان است که متعلق به مردم می باشد و با پلازای شهری کوچک خود کار می کند.فضایی که در زیر این پله و پل مجاورش به وجود آمده ساختاری از یک باغ معلق در گودال باغچه زیرزمین به وجود آورده است که هر گوشه اش فضایی برای فراغت مردمان شهر است و همزمان می تواند فضایی مطلوب برای انتظار کشیدن استفاده کنندگان بنا باشد.
گودال باغچه ایجاد شده در این پروژه و عناصر طبیعی آن مثل (آب، خاک، درختان، گیاهان و …) در طول جریان اصلی زیست بنا و جهت روحبخشی به فضای عملکردی ساختمان می باشد. این حجم منفی علاوه بر ایجاد کیفیت فضایی مطلوب برای طبقه ی 1- ، خود به فضایی با کیفیت بدل شد که در دل خود مجالهایی برای حضور و بودن افراد در فضاهای باز و نیمه بازی به وجود آورد که صرفا متعلق به ا ستفاده کنندگان فضا نیست و برای عموم مردم کار می کند .
ارتباط عمودی همکف به طبقه اول از طریق پلکانی مجزا در لابی انتظار اصلی پروژه برقرار می شود که این پله تعریف کننده بخش پذیرش این آزمایشگاه می باشد و همزمان با هورنو (نورگیرسقفی) بنا کار می کند.
این نورگیرها (در فضای کریدور اصلی، مجاور سالن کار و اتاق جلسات) به جای پنجرههای رو به بیرون بخشی از آسمان را متعلق به این پروژه می کند و همزمان کمترین گرما را به فضای داخل انتقال می دهد، نور کامل و مکفی برای این طبقه ایجاد می کند و با قطع ارتباط ساختمان با شهر در بخش فنی، حواس پرتی کارشناسان آزمایشگاه را به حداقل می رساند و همزمان منجر به احترام بیش تر به همسایگان بخش مسکونی کوچه اول می باشد.
ارتباط طبقه اول به بام که برای رسیدن به پشت بام دو بخشی(بخش تأسیساتی و روف باکس) می باشد چسبیده به جداره نما به وجود آمده است، این پله خود به عنصری شاخص برای نمای پروژه بدل گشته است که پویایی ساختمان را بر شهر هویدا می سازد و همزمان کیفیت فضایی متفاوتی را برای استفاده کننده خودایجاد می کند، نظرگاهی به شهر است که امکان راه رفتن روی جداره بنا را نیز میسر می سازد که این یک تجربه زیستی جدید است.
ریشه های این مفهوم در موجودیت های کهنه تر بستر(شهر سریزد) یافت شد.بناهای متعددی از گذشته یزد به جای مانده است که پویایی و حرکت در آن عیان است.(مثل پلکان جداره های نمای سریزد)
سریزد یک شهر دو طبقه است که به ما نشان می دهد پویایی و حرکت در شهرسازی و معماری قدیم این بستر وجود داشته و در عملکرد خود به درستی کار می کرده است.
این دوگانه از اینجا به وجود آمد که بخشهای خصوصی تر نیازمند یک خلوت و درونگرایی در کنار خلوص کلی حجم بی آلایش خود می باشند و فضاهای جمعی و شهری همانند محله ها و میادین گذشته پرکارتر و در تلاش برای تعامل برقرار کردن با مردم شهر می باشد، همانند تمرینی که در این بنا رخ داده است.
پوسته ی مشبک ایوان گونه ی نمای بلوار پروژه از ساختاری سازه ای، سبک و بافته به وجود آمده است. این الگوی آجری به نحوی برای این پوسته طراحی شده است که رویکردی جدید از این مصالح برای استفاده در نماهای شهری باشد، این امر همزمان در جهت استفاده از مصالح بومی ظرفیت استان است. پوسته نهایی نما خود در تضاد با بافت یکدست بخش جدید شهرسازی یزد می باشد. (ساختمانهای سادهِ آجر کرم و یکدست و خود متشابه)
خلوص، توجه به سادگی و یکدستی مصالح در این پروژه حواس بیننده را سریع به موضوع اصلی ایده می برد. به این ترتیب ذهن در پی شلوغی پدیده های متعدد و مجزا نمی گردد. همانند بافت یکدست رویه، جداره و سازه در معماری سریزد، فرد در تعامل با این بنا به فهم خود از بنا می اندیشد نه به جزئیات مصالح.